قالکنیش(انقلاب)
قالدیلار آیاغنا گویجه دایانیب
شونچا یل کیملگی کمسنن خلق
چیقدیلار میدانا تانگرا سویه نیب
شول زمان قش بولیب قارلار یاغسادا
قلب لارا قور یاغیب اوتدان دولی دی
دنگسیزلیگ یایراب دی بوتین اولکه ده
ارکنلیگ هم آید سن اولن یالی دی
آز قاتلاق یاشاردی نأز و عشرت ده
کوب لارینگ زاد تابمان انتیان چاغی
تورمه لار دولیب دی گنا سیز لاردان
گوره ده قاآلیب دی ارکنلینگ داغی
ایلات بیر خوش هوا میدان ایسلادی
گولّاب اوسماگ لیگه پرصات دوردیان
آیریان آرادان خوب دئر غاضابی
ارکینلیگ یاغدایا یرلیگ یارادیان
شوندا بیر باش توتان قوجا ار یگید
ایلنی چاغردی آغزی بیرلیگه
ظالیم لارا بردی قاتی دویدرئیش
دگ باشین انگمادی سورگین، خورلیغا
تانگری هم گویچ بردی ایلنگ قولینا
ظالیملانگ کوشگنا سارسغین سالدیلار
یقدیلار دئنگ سیزلینگ یگرنچ هیکلین
ینگیش دن سرپایی حاقدان آلدی لار
ترجمه
مردمی که سالیان زیاد درد ظلم را چشیده بودند با اعتماد به زور و بازوی خود بر پا خاستند مردمی که سالیان طولانی تحقیر شده بودند با توکل بر خداوند وارد میدان کارزار شدند هر چند که آن زمان زمستان بود و هوا سرد ولی دلی آتشین داشتند بی عدالتی در تمام کشور شایع شده بود و تو گویی کلمه آزادی آخرین نفسهای خود را کشیده بود قشر کوچکی در ناز نعمت زندگی می کردند واین در حالی بود که بیشتر مردم جامعه در فقر کامل بسر می بردند زندانها مملو شده بود از انسانهای بی گناه و حسرت آزادی بر جانها مانده بود مردم یک میدان باز می خواستند میدانی که فرصت شکوفایی و پیشرفت را پدید بیاورد میدانی که در آن خبری از نا امنی و خشونت نباشد میدانی که در آن زمینه آزادی فراهم آید که پیری وارسته و دلیر از آن میان برخاست و مردم خود را به وحدت دعوت کرد و در برابر تبعید و جور سر تسلیم فرود نیاورد و خداوند نیز به بازوان مردم توان و قدرت داد و آنها لرزه بر کاخهای دشمن انداختند و مجسمه نحس بی عدالتی را در هم کوبیدند و در پایان پاداش پیروزی را از خداوند به سوغات گرفتند
از نظرات و پیشنهادهای سازنده شما استقبال می کنم